دل نوشته های دختری پاییزی

اینجا خانه کوچکیست تا روزمرگی هایم را به یادگار ثبت کنم.

دل نوشته های دختری پاییزی

اینجا خانه کوچکیست تا روزمرگی هایم را به یادگار ثبت کنم.

دل نوشته های دختری پاییزی

سلام
معتقدم که نوشتن و مطالعه کردن به پیشرفت آدم ها تو هر ضمینه ای کمک میکنه.
اینجا از تجربیاتم میگم، خوشحال میشم اگه بتونه کمکت کنه 😉

پیام های کوتاه

شنیدم چو قوی زیبا بمیرد     فریبنده زادو فریبا بمیرد 
شب مرگ تنها نشیند که موجی     رود گوشه ای دور و تنها بمیرد 
در ان گوشه چندان غزل می سراید     که خود در میان غزل ها بمیرد 
گروهی بر انند کاین مرغ زیبا     کجا عاشقی کرد انجا بمیرد 
شب مرگ از بیم انجا شتابد     که از مرگ غافل شود تا بمیرد 
من این نکته گیرم که باور نکردم     ندیدم که قویی به صحرا بمیرد 
چو روزی از اغوش دریا بر اید     شبی هم در اغوش دریا بمیرد 
تو در یای من بودی اغوش وا کن     که میخواهد این قوی تنها بمیرد

تابان
۰۹ تیر ۹۵ ، ۱۴:۱۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

شب های قدره 

شب هایی حتی با یه صدا هم اشکم راه خودش رو باز میکنه

بدجور تو فکر یه سفر کرده ام

یه سفر کرده که اهل جا زدن نبود ولی تو دوران مهمی یه دفعه پر کشید

حرف یکی از مهمون های برنامه تلویزیونی بدجور دلتنگی این روزام براش رو پر رنگ میکنه 

مهمون برنامه گفت «ببخشید».


یعنی به خاطر بی محلی های بچگونم می بخشتم؟؟؟



+اگه حالش رو داشتی براش یه صلوات بفرست شاید تو این لحظه خیلی بهش احتیاج داشته باشه.

تابان
۰۵ تیر ۹۵ ، ۲۰:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

وقتایی که تو فرجه امتحاناتم بیشتر از هر درس خوندی کارای متفرقه میکنم

مثل همین سر زدن به از چند قرن به وبلاگ

حال الانم اینه

دلم از اون حرف سّری زدن های حانیه باهام که تو راهرو خوابگاه شروع میشه و با اخطار شیرین برا تموم شد شام قطع میشه میخواد

دلم بحث کردن های الکی با ببننده رو سر اینکه هر جور حساب کنی دو تا آذر ماهی نمی تونند همو دوست داشته باشند میخواد

دلم با اضطراب دیدن ساعت 9:10 دقیقه شب تو ساعت بزرگ و سفید سلف رو میخواد که خبر از دیر شدن تمرین و شنیدن غرهای زینب به دنبالش رو میخواد

دلم نشستن جلوی شیرینی که رو تختش لم داده و وقتی اتاق خالی از بچه هاست با آب و تاب خاصش از یه موضوع معمولی مثل خرید حرف میزنه و تو مدام تو ذهنت این حس عالی توصیف و سخنرانیش رو تمجید میکنی رو میخواد

دلم حرف زدن با لیلا سر اینکه کدوم کتاب ارزشمند که هنوز نخونده و پیشنهاد کردن یه لیست بلند بالا رو میخواد

دلم باز موندن در یخچال کوچک کنار اتاق و تذکرهای تینا برای در کمد رو دوباره نبستی که!!! رو میخواد

.

.

با اینکه 4 روز دیگه همشون رو میبینم و می تونم محکم بغلشون کنم و حتی دو سه تا قطره اشک هم بریزم ولی 

دلتنگی رسیده تا جایی که به زبون کوچیکمم میخوره و من سعی می کنم با تکرار کردن متن بی سر و ته یه آهنک هی هلش بدم اون عقب مقب هاااااا

خوابگاه

تابان
۱۵ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


دایی هنرمند من

با کلی ذوق از زنگ زدنش بعد از برقراری تماس و احوال پرسی با نمک خاصی میگه:
«گوشی رو گرفتم رو به دریا هر چی میخوای بگو!!!»


تابان
۱۸ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۳۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


- دلم برای تک تک بچه های دانشگاه مخصوصا خوابگاهی هاش که اکثر اوقات به مرز جنون میرسونندم 
شده قد سوراخ جوراب مورچه



- دلم مانگارا خوندن و انجام حرکات موزونش را به خاطر هر بهانه کوچک و مسخره ای با اعضای اتاق 16 میخواد.


- دلم شنیدن سوال مزخرف و تکراری تنها بینند اتاقمون رو میخواد.


- دلم 64 تا عکس با سید بزرگه اتاق انداختن رو همراه با کلی مسخره بازی میخواد.


تابان
۱۵ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۲۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

صدایی به گوش رسید که حاویی این پیام بود:

به دنیا آمد.

و شد قشنگ ترین جمله سه کلمه ای ساده  فصل بهار من!



+با خواند هر باره اش اشک سمجی مهمانم می شود...

تابان
۱۵ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۰۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کاش می شد به جای اینکه مجبورت کنند طی یه تاریخ مشخص عنوان پایان نامه ای که نتیجه اش بدیهیه رو انتخاب کنی مجبورت می کردند
10 تا شعر حال خوب کن برای مواجه با وقتایی که بیخودی مضطرب میشی.نا امید میشی،دل شکسته میشی یا کنترلت رو از دست میدی پیدا کنی

.
.
.

اون وقت حاضر بودم سالیان سال تو این درس مشروط شم

تابان
۱۹ اسفند ۹۴ ، ۲۰:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تو سایت همیشه شلوغ دانشگاه بودم و یه دوست copy past کن پیگیر بود که جدول های طرحش رو منظم کنم.

برای درست شدن نیاز به خط کش word داشتم و اصلا یادم نمیومد تو کدوم زبونه نوار ابزاره

از دختر سیستم کناریم شروع کردم به پرسیدن تا سه چارتا سیستم آخری که تو سایت بود.

آخرش با آدرس دهی یه باهوش پیداش کردم ولی برام جالب بود که بیش از 20 نفر نمیدونستن کجاست و حدود 10 نفر با تعجب پرسیدن:مگه word خط کش داره؟؟؟

و اینگونه بود که متوجه شدم من و هم دوره ای ها از تکنولوژی به طرز لهی پرتیم.

به قول یکی از نمکدون های دانشگاه وااصفا

تابان
۲۸ بهمن ۹۴ ، ۲۱:۲۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

عصرانه


تو سرمای زمستون وقتی دستت حلقه میشه دور فنجون دمنوشِ اثر بابا

و

صدای حرکت آرشه استاد خرم خدابیامرز پخش میشه تو فضا

باعث میشه

متوجه رشد گلبرگهای گیاه سبز خونه بشی

و

بهترین عصر بهمن برات رقم بخوره



تابان
۲۳ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چهارشنبه ی عالی یعنی:


دوستی ها


یه زهرای مهربون

بعد از یه ربع معطلی جلوی مترو و قندیل بستن با لبخند و ذوق به استقبالت بیاد

به جست و جوی کارتت تو کیفی که همه چیز توش گم میشه بدون غُر کمک کنه

به مسخره بازیات به طرز شیرینی بخنده 

به پر حرفیات تا آخرین هجا با دقت گوش کنه

مجبور شه به خاطرت ولیعصر رو بالا و پایین کنه

برا گرفتن هدیه دو سال پیش با کادویی کج و کوله کلی ذوق بکنه

احساس شعر آرزوی فروغ رو درست و حسابی درک کنه

نگذاره به نیت دو نفره فال بخری

پیشنهاد خوردن ذرت مکزیکی رو بده

در هر دقیقه پایه ثبت لحظه ها باشه

باهات کافه رو بپیچونه


+شعر تصویر:

ما /من و تو /دو برگ سوزنی کاجیم /که خشک میشویم و فرو می افتیم /اما از هم جدا نمی شویم هرگز.

تابان
۱۶ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۳۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

آدم ها همیشه به چیزی که ندارند تظاهر می کنند.
مصداقش در قدرت،ایمان وعشق به خوبی دیده میشه


تابان
۱۴ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

نیمه شب باشه
تو اتوبان های تهران باشی
در اوج تعجـــــــــب خلوت باشه
رادیو ماشین رو موج رادیو آوا باشه
بارون ریز به سرعت شیشه جلو رو پر کنه
بابات مسئول روندن باشه
مامانت کنارش نشسته باشه
.
.
.
لبخنده که هی گوشه های لبت رو از هم دورتر میکنه و لپت رو گردتر!

تابان
۰۴ بهمن ۹۴ ، ۰۱:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر
از عجایب مامان دهه پنجاهی اینکه چون هنوز به دور دوم خوندن درسش نرسیده نیاد مهمونی و همون جور پر شور به خوندن ادامه بده!!!

تابان
۰۳ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

کلی سر و کله زدم باهاش تا کل شعر رو خوند
ولی بعد از شنیدنش
کلی حال کردم.
(مخصوصا اونجاهایی که با تمام وجود داد میزد و میخوند)

ایناهاش:
دریافت
عنوان: حسنی و سدیدی
حجم: 428 کیلوبایت
توضیحات: اشعار فسقل ها
تابان
۰۲ بهمن ۹۴ ، ۱۹:۴۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

آغاز صبح جمعه ای که با پیدا کردن یه فامیل تو اعماق فضای محازی برای مامات باشه

به نظرت چجور صبحی میشه؟؟؟

تابان
۰۲ بهمن ۹۴ ، ۱۰:۲۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر