از همون دم در خوابگاه میتونی بفهمی که هفته های امتحانه
کفش ها به طور هول هولکی واری جلوی در پرت شدن
وارد راهرو طبقه اول که میشی یه سری از این بچه سوسولا دور میز بزرگ وسط راهرو نشستن و جلوی هر کدوم جزوه های پرپر شده و کتاب له شده از زور فشار دست و مدادهایی که خط خطی کردنشون هست
گوشه های همون طبقه رو هر کی زرنگ تره گرفته و بقیه جا ماندگان اون وسط رو قالیچه ها و ملافه های کوچک زنبیل گذاشتنو منتظر خالی شدن گوشه ها هستن و مدام حواسشون به رفت و آمد بقیه پرت میشه...
اگه همون جا سرت رو به چپ یا راست بچرخونی با راهرو هایی شبیه راهرو های بیمارستان های دوران جنگ مواجه میشی.
هر کسی یه طرف خودش رو پرت کرده و با کتاب یا جزوه ای مشغوله،بعضی ها از سرما به شوفاژها پناه آوردن و اطرافشون علاوه بر کتاب ظرف خوراکی هم میبینی که هم خودشون میخورن هم اطرافیانشون رو به فیض میرسونند.
وسط طبقه پایین یه میز پینگ پنگ هست که بچه ها از هر روشی که به مغزشون رسیده ازش استفاده کردن:دو نفر روش نشستن و پشت به هم هستن،سه چهارنفر به پایه هاش از هر جهت تکیه دادن،یکی هم زیر میز اون وسط نشسته با پاپوش هایی که گوشهای خرگوشیش خودنمایی میکنه
طبقه بالا چون نمازخونه رو تو خودش جا داده راهرو های خلوت تری داره و به مراتب سردتر هم هست و یاد اقوام اسکیمو رو تو ذهنت تداعی میکنه.
هر شخصی با یه پتو خودش رو بسته بندی کرده و فراگیری علم رو به سختی دنبال میکنه
نمازخونه از اکیپ دوستان پر شده و هر چندتا از دوستان به ردیف بغل هم نشستن و بعد از چندین دقیقه از هم میزان خونده شده مطلب رو می پرسن
حالا فرض کنید این روند از بعد از امتحان ادامه داره تا امتحان بعدی
و این وسط له شدگان امتحان هستند که...
وارد راهرو طبقه اول که میشی یه سری از این بچه سوسولا دور میز بزرگ وسط راهرو نشستن و جلوی هر کدوم جزوه های پرپر شده و کتاب له شده از زور فشار دست و مدادهایی که خط خطی کردنشون هست
گوشه های همون طبقه رو هر کی زرنگ تره گرفته و بقیه جا ماندگان اون وسط رو قالیچه ها و ملافه های کوچک زنبیل گذاشتنو منتظر خالی شدن گوشه ها هستن و مدام حواسشون به رفت و آمد بقیه پرت میشه...
اگه همون جا سرت رو به چپ یا راست بچرخونی با راهرو هایی شبیه راهرو های بیمارستان های دوران جنگ مواجه میشی.
هر کسی یه طرف خودش رو پرت کرده و با کتاب یا جزوه ای مشغوله،بعضی ها از سرما به شوفاژها پناه آوردن و اطرافشون علاوه بر کتاب ظرف خوراکی هم میبینی که هم خودشون میخورن هم اطرافیانشون رو به فیض میرسونند.
وسط طبقه پایین یه میز پینگ پنگ هست که بچه ها از هر روشی که به مغزشون رسیده ازش استفاده کردن:دو نفر روش نشستن و پشت به هم هستن،سه چهارنفر به پایه هاش از هر جهت تکیه دادن،یکی هم زیر میز اون وسط نشسته با پاپوش هایی که گوشهای خرگوشیش خودنمایی میکنه
طبقه بالا چون نمازخونه رو تو خودش جا داده راهرو های خلوت تری داره و به مراتب سردتر هم هست و یاد اقوام اسکیمو رو تو ذهنت تداعی میکنه.
هر شخصی با یه پتو خودش رو بسته بندی کرده و فراگیری علم رو به سختی دنبال میکنه
نمازخونه از اکیپ دوستان پر شده و هر چندتا از دوستان به ردیف بغل هم نشستن و بعد از چندین دقیقه از هم میزان خونده شده مطلب رو می پرسن
حالا فرض کنید این روند از بعد از امتحان ادامه داره تا امتحان بعدی
و این وسط له شدگان امتحان هستند که...