دل نوشته های دختری پاییزی

اینجا خانه کوچکیست تا روزمرگی هایم را به یادگار ثبت کنم.

دل نوشته های دختری پاییزی

اینجا خانه کوچکیست تا روزمرگی هایم را به یادگار ثبت کنم.

دل نوشته های دختری پاییزی

سلام
معتقدم که نوشتن و مطالعه کردن به پیشرفت آدم ها تو هر ضمینه ای کمک میکنه.
اینجا از تجربیاتم میگم، خوشحال میشم اگه بتونه کمکت کنه 😉

پیام های کوتاه

۱۰ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خوابگاه» ثبت شده است

وقتایی که تو فرجه امتحاناتم بیشتر از هر درس خوندی کارای متفرقه میکنم

مثل همین سر زدن به از چند قرن به وبلاگ

حال الانم اینه

دلم از اون حرف سّری زدن های حانیه باهام که تو راهرو خوابگاه شروع میشه و با اخطار شیرین برا تموم شد شام قطع میشه میخواد

دلم بحث کردن های الکی با ببننده رو سر اینکه هر جور حساب کنی دو تا آذر ماهی نمی تونند همو دوست داشته باشند میخواد

دلم با اضطراب دیدن ساعت 9:10 دقیقه شب تو ساعت بزرگ و سفید سلف رو میخواد که خبر از دیر شدن تمرین و شنیدن غرهای زینب به دنبالش رو میخواد

دلم نشستن جلوی شیرینی که رو تختش لم داده و وقتی اتاق خالی از بچه هاست با آب و تاب خاصش از یه موضوع معمولی مثل خرید حرف میزنه و تو مدام تو ذهنت این حس عالی توصیف و سخنرانیش رو تمجید میکنی رو میخواد

دلم حرف زدن با لیلا سر اینکه کدوم کتاب ارزشمند که هنوز نخونده و پیشنهاد کردن یه لیست بلند بالا رو میخواد

دلم باز موندن در یخچال کوچک کنار اتاق و تذکرهای تینا برای در کمد رو دوباره نبستی که!!! رو میخواد

.

.

با اینکه 4 روز دیگه همشون رو میبینم و می تونم محکم بغلشون کنم و حتی دو سه تا قطره اشک هم بریزم ولی 

دلتنگی رسیده تا جایی که به زبون کوچیکمم میخوره و من سعی می کنم با تکرار کردن متن بی سر و ته یه آهنک هی هلش بدم اون عقب مقب هاااااا

خوابگاه

تابان
۱۵ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تفلد بازی

تابان
۳۰ دی ۹۴ ، ۱۵:۱۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
از همون دم در خوابگاه میتونی بفهمی که هفته های امتحانه
کفش ها به طور هول هولکی واری جلوی در پرت شدن
وارد راهرو طبقه اول که میشی یه سری از این بچه سوسولا دور میز بزرگ وسط راهرو نشستن و جلوی هر کدوم جزوه های پرپر شده و کتاب له شده از زور فشار دست و مدادهایی که خط خطی کردنشون هست
گوشه های همون طبقه رو هر کی زرنگ تره گرفته و بقیه جا ماندگان اون وسط رو قالیچه ها و ملافه های کوچک زنبیل گذاشتنو منتظر خالی شدن گوشه ها هستن و مدام حواسشون به رفت و آمد بقیه پرت میشه...
اگه همون جا سرت رو به چپ یا راست بچرخونی با راهرو هایی شبیه راهرو های بیمارستان های دوران جنگ مواجه میشی.
هر کسی یه طرف خودش رو پرت کرده و با کتاب یا جزوه ای مشغوله،بعضی ها از سرما به شوفاژها پناه آوردن و اطرافشون علاوه بر کتاب ظرف خوراکی هم میبینی که هم خودشون میخورن هم اطرافیانشون رو به فیض میرسونند.
وسط طبقه پایین یه میز پینگ پنگ هست که بچه ها از هر روشی که به مغزشون رسیده ازش استفاده کردن:دو نفر روش نشستن و پشت به هم هستن،سه چهارنفر به پایه هاش از هر جهت تکیه دادن،یکی هم زیر میز اون وسط نشسته با پاپوش هایی که گوشهای خرگوشیش خودنمایی میکنه
طبقه بالا چون نمازخونه رو تو خودش جا داده راهرو های خلوت تری داره و به مراتب سردتر هم هست و یاد اقوام اسکیمو رو تو ذهنت تداعی میکنه.
هر شخصی با یه پتو خودش رو بسته بندی کرده و فراگیری علم رو به سختی دنبال میکنه
نمازخونه از اکیپ دوستان پر شده و هر چندتا از دوستان به ردیف بغل هم نشستن و بعد از چندین دقیقه از هم میزان خونده شده مطلب رو می پرسن
حالا فرض کنید این روند از بعد از امتحان ادامه داره تا امتحان بعدی
و این وسط له شدگان امتحان هستند که...

برای موفقیت همه آنها دعا کنید،^_^

تابان
۱۸ دی ۹۴ ، ۱۴:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

از یه دانشگاه با هزار و خورده ای دانشجو تنها بنده باید بیفتم منطقه پردیس برای اداء خدمت
گریه آور نیست؟
.
.
.
.
دلم برای تک تک هم خوابگاهی ها،و هم کلاسی ها و هم دانشگاهی هایِ
گند دماغم تنگ شده از الان

تابان
۱۰ دی ۹۴ ، ۱۱:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

کلی عکس قدیمی لبخندآور یافتم.

تمرینات ساز رو به طور جدی دنبال کردم.

15G فضا تو یکی از درایو های کامپیوتر باز کردم.

کلی لباس تو صف اتو رو با دقت خاصی راهی کمد لباسها کردم.

شب نشینی رفتم خونه آشناهایی که تو طول ترم یه زنگم بهشون نزده بودم.

و ...

لیست بالا را تو یوم الفرجه تکمیل کردم و دریغ از یه کلمه فراگیری علم برای عبور از سد نفس گیر شب امتحان



+بعد از اون بالایی به امید دوستان متفکر خوابگاهی راهی ورود به هفته امتحانات میشم امیدوارم نتیجه بده





تابان
۰۷ دی ۹۴ ، ۲۳:۵۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ساعت که حدود یازده میشه کم کم اتاق تکمیل میشه

بعد از یه حضور فعال تو طبقه پایین خوابگاه،که شامل تشکر از دندون ها و .... هست

یه دور تغذیه میرسونیم به بدن و...

میریم که یه دور همی کرم شبتابی داشته باشیم.

تابان
۲۵ آذر ۹۴ ، ۲۲:۲۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

با آرامشی وصف ناپذیر میشود کتاب خواند؛
خوراکی مورد علاقه را نوش جان کرد؛
لیست کارهایی دردست انجام را نوشت؛
به حساب و کتاب هفتگی رسید؛
تنها در صورتی که...
هم اتاقی های زیادی کنجکاوت بعد از کارورزی از خستگی بیهوش شده باشند
🎉🎊🎇🎆دست و جیغ بلنـــــــــــــــــــــــــد🎆🎇🎊🎉

تابان
۲۶ آبان ۹۴ ، ۱۵:۴۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

با دوست هم خوابگاهی لو دهنده ام که همسایه تخت به تخت هستیم
تف زدیم به تبریک تولد گقتن به دختر مو مشکیه مهربان تخت رو به رو.....

هر از چندگاهی صدای زهراااا زهرااای بنده خطای به دوست لو دهنده ام طنین انداز میشد به گونه ای که دخترک غرغروی دیر خواب اتاق هم از این وضعیت عصف وار اعتراض نکرد.

تابان
۲۰ آبان ۹۴ ، ۰۹:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

خوابگاهی باید بشوی تا بفهمیم وقتی میگویم
"حالم فقط با گریه خوب میشه "
یعنی چه؟
تابان
۱۹ آبان ۹۴ ، ۰۹:۲۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اینجا خوابگاه است آدم هایش تنها به فکر خودشان هستند.
اینجا خوابگاه است اگر افراد را فقط تحمل کنی بعد از مدتی منهدم میشوی.
اینجا خوابگاه است ممکن است لحظه اول رفتار خوبی ببینی ولی چند دقیقه بعد با رفتاری له شوی.
.
.
.
به خاطر احساسات پاکتان هم که شده خوابگاهی نشوید

تابان
۱۹ آبان ۹۴ ، ۰۸:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر